نیایش
دوشنبه, مرداد ۲۲, ۱۳۸۶ | نوشتۀ: حيران
کاوه و رستمم اگر، مرگ فنا نمی‌شود عاشق لیلیم اگر، درد دوا نمی‌شود
خلعت افسری گرم خلق جهان به‌تن کند صاحب مکنتم اگر، رفع بلا نمی‌شود
خاک تنم بدون تو پست‌تر از زمین شود قلۀ جنتم اگر، بی تو بها نمی‌شود
چشم و سرم برای تو، روی و برم فنای تو یوسف عالمم اگر، چهره بقا نمی‌شود
گل به شمیم روی تو، زهره به سوی‌سوی تو هستی و هست کهکشان، از تو جدا نمی‌شود
شب به‌میان شب روان، لوءلوء ذکر بر زبان سجده به سجده گر روم، داده ادا نمی‌شود
مست می محمدم، رهروی کوی احمدم پیک حمید کبریا، مثل خدا نمی‌شود
یک به هزار گفتمی، عیب نیایشم مکن «خوشدل» بی‌لیاقتم، قدر وفا نمی‌شود
This entry was posted on دوشنبه, مرداد ۲۲, ۱۳۸۶ and is filed under . You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0 feed. You can leave a response, or trackback from your own site.

2 نظر دوستان:

در ۱۵ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۴۳ , ناشناس گفت...

يه غلط تايپي داري ! درستش نميكني ؟
زهره به سوي موي تو ...

 
در ۱۸ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۲۲:۱۱ , حيران گفت...

نه دوست عزيز، غلط تايپي نيست. سوي‌سوي همان «سوسو»ي نور است. يعني اگر زهره سوسويي دارد، از توست.