نور ولایت ار دمد پیک حمید کبریا
بر دل حیدری دمد، اسوۀ هیبت و حیا
هرکه به ظرف ذات خود سهم شراب میبرد
ذات خراب دومی، گَند و پسآب میبرد
نرمۀ گوش حیدری، مست و مطیع میشود
یاختهای ز دومی، اهل خدا نمیشود
حبّ امیر مؤمنان؛ گفت نبی انس و جان
رشتۀ محکمی بود بهر نجات جسم و جان
چون همه جسم جان شوی، عالی مردمان شوی ...
جان جهان به بندگی، خاک علی نمیشوی
بیعت هستی و مکان، ماه و نجوم و کهکشان
بر کف عیلیا زده، دست زمین و آسمان
آنکه پیمبرش پسین، زد به غدیر دَم چنین
کی به حرام زادهای، بیع خدا کند کَمین
حب علی کجا و زر؟ دُرّ نبی کجا و دَر؟
کوثر جنتی چرا بهر ولایتش سپر؟
فاطمه جان حیدر است، روح علی بهجان تن است
جان ز علی برون کشید، لعن عدو مبرهن است
خلعت افسری چرا بیصفتی به تن کند
کز پس بوی گند او، خر هوس کفن کند!؟
دایی او شده پدر، برادرش همی پدر
مادر و خالهاش یکی، هرزعلفی نه چون بشر
گیچ و خراب ماندهام! وصف چه دارد این عُمَر؟
چون نه بشر توانمش گفت و نه بُز نه گورهخر!
بر دل حیدری دمد، اسوۀ هیبت و حیا
هرکه به ظرف ذات خود سهم شراب میبرد
ذات خراب دومی، گَند و پسآب میبرد
نرمۀ گوش حیدری، مست و مطیع میشود
یاختهای ز دومی، اهل خدا نمیشود
حبّ امیر مؤمنان؛ گفت نبی انس و جان
رشتۀ محکمی بود بهر نجات جسم و جان
چون همه جسم جان شوی، عالی مردمان شوی ...
جان جهان به بندگی، خاک علی نمیشوی
بیعت هستی و مکان، ماه و نجوم و کهکشان
بر کف عیلیا زده، دست زمین و آسمان
آنکه پیمبرش پسین، زد به غدیر دَم چنین
کی به حرام زادهای، بیع خدا کند کَمین
حب علی کجا و زر؟ دُرّ نبی کجا و دَر؟
کوثر جنتی چرا بهر ولایتش سپر؟
فاطمه جان حیدر است، روح علی بهجان تن است
جان ز علی برون کشید، لعن عدو مبرهن است
خلعت افسری چرا بیصفتی به تن کند
کز پس بوی گند او، خر هوس کفن کند!؟
دایی او شده پدر، برادرش همی پدر
مادر و خالهاش یکی، هرزعلفی نه چون بشر
گیچ و خراب ماندهام! وصف چه دارد این عُمَر؟
چون نه بشر توانمش گفت و نه بُز نه گورهخر!
«خوشدل»
0 نظر دوستان: