پناه من
شنبه, آبان ۰۲, ۱۳۸۸ | نوشتۀ: حيران
اگر تنهاتر از آن تک درختی
که رستی در کویر خشک و بی‌آب
اگر از وحشت و تنهایی و درد
نمی‌آید به چشم خسته‌ات خواب
اگر در این جهان پرهیاهو
تو را حتی به‌سر یک سایبان نیست
به هر خاری مبند امید زیرا
پناهی جز خدای مهربان نیست
ملکی
This entry was posted on شنبه, آبان ۰۲, ۱۳۸۸ and is filed under . You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0 feed. You can leave a response, or trackback from your own site.

0 نظر دوستان: