«مهدی جهاندار»
شنبه, آبان ۰۲, ۱۳۸۸ | نوشتۀ: حيران
چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه اشک‌ها که در گلو رسوب شد، نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی
برای ما که خسته‌ایم و دل شکسته‌ایم که نه
ولی برای عده‌ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه‌ایم
دوباره صبح و ظهر ما، غروب شد، نیامدی
This entry was posted on شنبه, آبان ۰۲, ۱۳۸۸ and is filed under . You can follow any responses to this entry through the RSS 2.0 feed. You can leave a response, or trackback from your own site.

1 نظر دوستان:

در ۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲۳:۱۹ , zolmat گفت...

سلام دوست من
از اينكه به خلوت من سر زده بودي ممنون تو هم خلوت قشنگي داري
موفق باشي